معنی زره در | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

جوشن، درع

۱. خورده، ضربتدیده، مصدوم، مضروب ۲. بیرغبت، بیمیل، دلزده، متنفر، منزجر، وازده ۳. بیدخورده ۴. بریده

۱. ذهب، طلا، عسجد ۲. پول، دینار ۳. تمول، ثروت ۴. پیر، سالمند، فرتوت، کهنسال ۵. زرد، زردفام ≠ فضه، نقره ۶. برنا، جوان

۱. صفرا ۲. پژمرده، پلاسیده، خشک

حراثت، حرث، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشت

۱. خمیده، منحنی ۲. تزویر، حیله، مکر ۳. تکبر، خودشتایی، ناز ۴. آرایش، زیب، زیور ۵. تیغ، خار، شوک ۶. پشمینه، ژنده ۷. کمربند، میانبند ۸. درع، زره

۱. درم، درهم، ریال، زر ۲. پیسه، پول، وجه

۱. دوا ۲. درمان، علاج ۳. زهر، سم

۱. بیچاره، بینوا، ناتوان، درمانده، وامانده ۲. مجبور ۳. زله، لابد ۴. بدبخت، پریشانحال، شوربخت

۱. بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر ۲. تاره، زه، ساز ۳. بریشمنواز، دستانساز، نوازنده ۴. درختابریشم، شبخسب