زبونفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیچاره، درمانده، عاجز، ناتوان ۲. حقیر، خفیف، خوار، ذلیل ۳. پست، جلب، سقط، فرومایه، ناکس ۴. مغلوب ۵. ضعیف، ضعیفالنفس، نژند
مجامله کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مجیز گفتن، چربزبانی کردن، تملق گفتن، مداهنهگری کردن ۲. زبانبازی کردن، شیرینزبانی کردن
چاچولبازیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پشتهماندازی، لافزنی ۲. زبانبازی، هوچیگری ۳. حیلهگری، نیرنگبازی، دورویی ۴. حقهبازی، فریبکاری، تزویر، شیادی
مجاملهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تملقگویی، مجیزگویی، چربزبانی، زبانبازی ≠ مجاهلت، مجاهله ۲. خوشرفتاری، مجاملت
حاضرفرهنگ مترادف و متضاد۱. حی، شاهد، موجود ≠ غایب ۲. آماده، فراهم، مهیا، دردسترس ≠ نامهیا ۳. مستعد ≠ نامستعد ۴. اکنون، زمان حال ≠ گذشته ۵. شهرنشین ≠ بادیه نشین، بادی ۶. در دسترس