زبانآورفرهنگ مترادف و متضادبلیغ، تیززبان، خوشصحبت، خوشکلام، رسا، سخنگزار، سخنور، شاعر، فصیح، ناطق، نطاق
تملقفرهنگ مترادف و متضاد۱. تبصبص، تصلف، چاپلوسی، چربزبانی، ریاکاری، زبانبهمزدی، سالوس، مجیز، مجیزگویی، دملابه، مداهنه، موسموس ۲. چاپلوسی کردن، چرب زبانی کردن، مجیز گفتن، مداهنه کردن، ل