زارفرهنگ مترادف و متضاد۱. پریشانحال، ضعیف، ناتوان، نحیف، نزار ۲. صرع، غش ۳. تضرع، زاری، فغان، ناله ۴. بیچاره، خوار، زبون
فرزندفرهنگ مترادف و متضادآقازاده، اولاد، بچه، پور، رود، زاد، زاده، سلیل، صبی، غلام، نسل، نورچشم، ولد ≠ پدر
تزهدفرهنگ مترادف و متضاد۱. ه زهدورزی، پارسایی، پرهیزگاری ۲. پارسا شدن، پارسایی کردن، ترکدنیا کردن، زاهد شدن، زهد ورزیدن
تولدفرهنگ مترادف و متضاد۱. زا، زایش، ۲. میلاد، ولادت، زادروز ۳. متولد ۴. زادن ≠ وفات ۵. پیدایش، پیدایی، ظهور ≠ افول
وارستهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزاد، رسته، رها ۲. پارسا، زاهد، متقی ۳. آزاد، آزاده، حر، سبکبار، ≠ وابسته