رامفرهنگ مترادف و متضاد۱. آمخته، اهل، تابع، دستآموز، فرمانبردار، مانوس، مطیع، منقاد ۲. نرمشانه ۳. آرام ≠ وحشی، سرکش
پلیدیفرهنگ مترادف و متضادآلودگی، چرک، چرکینی، خباثت، خبث، ریم، غایط، گه، مدفوع، ناپاکی، ناپاکی، نجاست، نجسی، نجسی ≠ پاکیزگی، طهارت
چرکفرهنگ مترادف و متضاد۱. آلوده، پلشت، کثیف، پلید، نجس ≠ تمیز ۲. چرکین، ریم، خون فضله، قذرات، کثافت، لکه، وسخ ۳. جراحت، جرم، عفونت ۴. شوخناک