راهیفرهنگ مترادف و متضاد۱. روان، رونده، رهسپار ۲. روانه، عازم ۳. قاصد، مسافر ۴. راهنشین ۵. بنده، چاکر، غلام، نوکر
حرکت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جنبیدن، تکان خوردن، وول خوردن ≠ ساکنشدن ۲. کوچ کردن، کوچیدن، جابهجا شدن، نقلمکان کردن ≠ ماندن ۳. به راه افتادن، رهسپارشدن، عزیمت کردن ۴. فعال شدن، تحرکداشتن