معنی رنجاندن | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. رانندگی کردن ۲. بیرون کردن، دور کردن، رانش ۳. تاراندن، طرد کردن ۴. تبعید کردن، نفیبلد کردن

۱. حمل کردن ۲. تحویلدادن، تسلیم کردن ۳. هدایت کردن ۴. ابلاغ

سخنگفتن، صحبت کردن، حرف زدن، سخنرانی کردن

۱. آسیب رساندن، گزند رساندن، صدمه زدن ۲. ضرر زدن، زیان وارد آوردن

آزاردادن، اذیتکردن، افسردن، خستن، رنجاندن ≠ نواختن

۱. آزردگی، دلآزردگی، دلتنگی، کدورت ۲. تیره شدن، کدرشدن ۳. دلتنگ شدن، دلآزرده شدن، رنجیدن ۴. رنجاندن، اذیت کردن، آزار رساندن

۱. آسیب رساندن، گزند رساندن، صدمه زدن ۲. ضرر زدن، زیان وارد آوردن

به انتها رساندن، تکمیل کردن، تمام کردن، کامل کردن

طبع کردن، بهطبع رساندن، به چاپ رساندن، منتشر کردن