رادفرهنگ مترادف و متضاد۱. جوانمرد، حر، فتا ۲. باهمت، بخشنده، سخی ۳. دلاور، دلیر، شجاع ۴. حکیم، خردمند، دانشمند، فاضل ≠ ناجوانمرد
ردفرهنگ مترادف و متضاد۱. اثر، پی، رگه، علامت، نشان، نقش ۲. اعراض، اقاله، امتناع، انکار، بطلان، تقبیح، تکذیب، طرد، فسخ، نفی، نقض، نکول ۳. استرداد، واپس ۴. رفوزه، مردود ۵. وازده
حریصفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمند، آزور، پرآز، پرحرص، پرطمع، رژد، طماع، طمعکار ≠ قانع ۲. زیادهطلب، زیادهخواه ۳. گرسنهچشم، ولوع ≠ چشم و دل سیر ۴. علاقهمند، مشتاق ۵. مولع