معنی رزم سوز | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

آرزم، پیکار، جدال، جنگ، حرب، کارزار، مبارزه، محاربه، مصاف، ناورد، نبرد، وغا

۱. آمخته، اهل، تابع، دستآموز، فرمانبردار، مانوس، مطیع، منقاد ۲. نرمشانه ۳. آرام ≠ وحشی، سرکش

۱. سنگسار ۲. دشنام، فحش، ناسزا، نفرین ۳. رانش، طرد

بچهدان، بون، پوگان، تخمدان، زهدان، مشیمه

۱. ترحم، دلسوزی، رافت، رحمت، شفقت، مهربانی، مهرورزی ۲. بخشایش، عفو، گذشت

آرزم، جدال، جنگ، دعوا، رزم، ستیزه، کارزار، محاربه، مواقعه، نبرد ≠ آشتی، سازش، صلح، مصالحه

۱. رسم، روش، طرز، طریقه، نظم، هنجار ۲. آیین، ضابطه، قاعده، مقررات ۳. ساز

پرخاشگر، جنگآزموده، ، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزمآزما، رزمتوز، ، رزمجو، غوغایی، فتنهجو

۱. جنگ، رزم، کارزار، محاربه، ناورد، نبرد ۲. جنگیدن، رزمیدن

آرزم، پرخاش، جدال، جنگ، رزم، ستیز، کارزار، گیرودار، محاربه، مخاصمه، مواقعه، نبرد، هنگامه ≠ صلح، آرامش