راهفرهنگ مترادف و متضاد۱. جاده، سبیل، سلک، شاهراه، صراط، طریق، گذرگاه، مسلک، مسیر، معبر، ممر، منهاج، منهج، نهج ۲. روال، روش، شعار، شیوه، ، طرز، طریقت، طریقه، ، منوال، ۳. رسم، عادت ۴.
حل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برطرف شدن، از بین رفتن، منتفی شدن، رفع شدن (مشکل) ۲. به راه حل رسیدن، راه حل یافتن، به جوابرسیدن ۳. گشودن، گشادن ۴. محلول شدن ۵. مستحیل گشتن
فارغفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزاد، آسوده، خلاص، راحت، رها، شاد، فارغالبال، نجات ۲. پرداخته، سترده ۳. بیخبر ۴. بینیاز، مستغنی ۵. تهی، خالی ۶. زائو، زاییده
مسکنتفرهنگ مترادف و متضاد۱. افلاس، بیچارگی، مسکینی، درویشی، بیچیزی، بینوایی، تنگدستی، تهیدستی، فقر ≠ رفاه، توانگری ۲. عجز، درماندگی، ضعف
سیر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیزار شدن، نفرتزده شدن، بیمیل شدن، بیرغبت گشتن، ملول گشتن، متنفر شدن، دلزده شدن ≠ راغبگشتن، مشتاق شدن ۲. خسته شدن ۳. دستکشیدن، رها کردن، گریزان شدن ۴. اشباع