معنی دیر زور | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

بیعت، خانقاه، صومعه، عبادتگاه، کنشت، معبد

۱. دراز، دور، طولانی، متمادی، مدید ۲. تاخیر ≠ زود، گاه

دیگر، سایر

تقاص، خونبها

آیین، شرع، شریعت، کیش، کیش، مذهب، نحله

۱. بهادر، جنگاور، دلاور، دلیر، شجاع، یکهبزن ≠ بخور ۲. جنگی، دعوایی، کتککار ≠ کتکخور ۳. پرزور، زورمند، قوی، نیرومند ≠ ضعیف، ناتوان

۱. برومند، پراستقامت، پرتوان، تند، تنومند، توانا، توانمند، دلیر، زفت، زورمند، قادر، قلچماق، نیرومند ۲. سخت، شدید ≠ ضعیف، کمزور

دیر، کنشت، کنیه، معبد(یهود و نصارا)

دیر، صومعه، عبادتگاه، کنیسه، معبد

۱. دیر کردن، درنگ کردن ۲. دیر شدن ۳. وقفهافتادن، عقب افتادن