دورفرهنگ مترادف و متضاد۱. بعید، پرت، متباعد ۲. مستبعد ۳. جدا، منفک ۴. مهجور ۵. منفصل ۶. بری ۷. دیر ≠ قریب، نزدیک
دورفرهنگ مترادف و متضاد۱. چرخه، سیر، سیکل، گردش، مدار ۲. دوره، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت ۳. اطراف، پیرامون، محیط
تصور کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن ۲. خیال کردن، در خیال مجسم کردن ۳. فرض کردن، گمان کردن
سرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تارک، راس، فرق، کله، مخ ≠ پا، ته ۲. چکاد، قله، نوک ≠ دامنه ۳. در، درپوش، دهانه، سرپوش ۴. بالا ≠ پایین ۵. بزرگ، پیشوا، رئیس، سرور ۶. برتر، والاتر ۷. قصه، آهنگ