دوامفرهنگ مترادف و متضادابدیت، ادامه، استمرار، ایستادگی، بقا، پافشاری، پایداری، تاب، ثبات، خلود، دیرپایی، دیرش، مقاومت
بقافرهنگ مترادف و متضاد۱. ابدیت، ادامه، استمرار، پایندگی، جاودانگی، خلود، دوام ۲. زندگانی، زیست، ۳. زندگی کردن، زیستن ۴. پایدار ماندن، جاوید ماندن، مخلد شدن
ماندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقامت گزیدن، ماندگار شدن، مقیم شدن ۲. توقف کردن، درنگ کردن ۳. درجا زدن ۴. خسته شدن، فرسودهشدن، کوفته شدن ۵. انتظار کشیدن، منتظرشدن ۶. زنده ماندن، زیستن، عمر