خندیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خنده زدن، خنده کردن، ضحک، قهقهه زدن ≠ گریستن ۲. ابتسام، تبسم کردن، لبخند زدن ۳. شکفتن، شکوفا شدن، وا شدن، باز شدن ≠ پژمردن، خشکیدن ۴. سبزشدن ≠ خشک شدن ۵. درخ
بلند کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بالا بردن، بر داشتن ۲. دزدیدن، ر بودن، کش رفتن ۳. بیدار کردن ۴. کسی را برای مباشرت بردن ۵. شدتدادن، رساتر کردن ۶. ایجاد کردن، برپا کردن ۷. برکنار کردن، خلع ک
زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نواختن ۲. ضرب، ضربه، ضربت ۳. دزدیدن، ربودن، قاپیدن ۴. ضربان ۵. کوفتن ۶. شکار کردن، صید کردن ۷. اتفاقافتادن، واقعشدن