تخلف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خلاف کردن ۲. سرپیچی کردن ۳. بدعهدی کردن، خلاف وعده کردن، خلف عهده کردن ۴. بازماندن، دنبال افتادن
بازماندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازکار ماندن، جداماندن، دنبال افتادن، عقب افتادن، عقبماندن، واپس ماندن ۲. ایستادن، توقف کردن، متوقف شدن ۳. خسته شدن، کوفته شدن ۴. بهجا گذاشتن، به جای ماندن، پ