دلفرهنگ مترادف و متضاد۱. فواد، قلب ۲. خاطر، ضمیر ۳. شکم ۴. درون، مرکز، میان، وسط ۵. جرات، زهره، شهامت
تشفی یافتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شفایافتن، بهبود یافتن، مداوا شدن، معالجه شدن ۲. تسلی یافتن، دلآسوده شدن، دلخوشی یافتن
دلتنگفرهنگ مترادف و متضادآزرده، آزردهدل، افسرده، اندوهناک، اندوهگین، پژمرده، غمگین، گرفته، مضطرب، مکدر، ملول ≠ دلخوش، گشادهدل