مداخله کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دخالت کردن، شرکت کردن، دستاندازی کردن ۲. پادرمیانی کردن، شفاعت کردن، میانجیگری کردن، وساطت کردن
برداشتفرهنگ مترادف و متضاد۱. استنباط، استنتاج، بازیافت، تلقی، درک، دریافت ۲. جمعآوری، حاصل، حاصلبرداری، محصولبرداری ≠ کاشت، داشت ۳. بهرهبرداری کردن، ضبط ۴. اخذ، بازستانی، دریافت ≠ پرداخت