دفعفرهنگ مترادف و متضاداخراج، پسزدن، پیشگیری، جلوگیری، دور کردن، راندن، رد، رفع، مدافعه، ممانعت، وازدن ≠ جذب
حمایت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پشتیبانی کردن، مدد کردن، یاری رساندن ۲. جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن ۳. دفاع کردن، حفاظت کردن
تدافعفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاتک، پدافند، دفاع، دفع ۲. پسزنی، دفعسازی ۳. پدافند کردن، دفاع کردن ≠ تهاجم، حمله
تهاجمفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاخت، تعرض، تک، حمله، شبیخون، هجوم، یورش ≠ پدافند، دفاع ۲. حمله کردن، هجوم بردن، تک زدن ≠ دفاع کردن
بیرون کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیرونراندن، دفع کردن ۲. اخراج کردن، طرد کردن ۳. منفصل از خدمت کردن ۴. مستثنا کردن
نشاندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. قراردادن، مقیم کردن، نهادن ۲. غرس کردن، کاشتن ۳. افراشتن ۴. خاموش کردن، دفع کردن، فرونشاندن ۵. نشانیدن ≠ کندن