درستکارفرهنگ مترادف و متضادامانتدار، امین، ثقه، درست، درستکردار، صحیحالعمل، فریور، موتمن، مصیب، معتمد، نیکوکار ≠ دغل
اصلاحفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشتی، سازش، صلح ۲. تصحیح، تنقیح، غلطگیری ۳. تعمیر، مرمت ۴. تادیب، تزکیه، تهذیب ۵. دستکاری، رتوش