دزدفرهنگ مترادف و متضادجیببر، حرامی، راهزن، سارق، شبرو، طرار، عیار، غارتگر، قاطعالطریق، قطاعالطریق، دستکج
دادفرهنگ مترادف و متضاد۱. انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت ۲. جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو ۳. بخشیدن، دادن، عطا کردن ≠ بیداد ۴. ستاندن، ستدن
توفیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. غریدن، داد و فریاد کردن، غوغا کردن ۲. شورش کردن، شورش کردن ۳. جنبش کردن، نهضت به پا کردن
تسکین یافتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تسکینپیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن ۲. تسلییافتن ۳. التیام یافتن ۴. کاهش یافتن، فرونشستن (درد و )