در حال، فورحالی شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. فهمیدن، دریافتن، درک کردن، آگاه گشتن، ملتفت شدن، متوجه شدن، ۲. مزین شدن، آراسته شدن
تن در دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. راضیشدن، رضایت دادن ۲. تسلیم شدن ۳. پذیرفتن، قبول کردن ≠ رد کردن، نپذیرفتن
اندرونفرهنگ مترادف و متضاد۱. حرمسرا ۲. باطن، درون، ضمیر ۳. تو، داخل، در ۴. لا، مابین، ≠ بیرونی ۵. برون، ظاهر، ۶. بیرون، خارج
خروجفرهنگ مترادف و متضاد۱. برون شد، بیرونرفت، برونرفت ۲. سرکشی، قیام، طغیان، عصیان ۳. بیرون آمدن، بیرون شدن، خارج شدن، در آمدن ۴. طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ دخول