ملاحفرهنگ مترادف و متضاد۱. جاشو، دریانورد، کشتیبان، ملوان، ناخدا، ناوبان، ناوکار ۲. شناگر، سباح، آبورز
مداوا شدنفرهنگ مترادف و متضاددرمانشدن، شفا یافتن، معالجه شدن، تشفی یافتن، علاج گشتن، تداوی شدن، بهبود یافتن، عاجشدن