دادفرهنگ مترادف و متضاد۱. انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت ۲. جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو ۳. بخشیدن، دادن، عطا کردن ≠ بیداد ۴. ستاندن، ستدن
سقط شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مردن، درگذشتن ۲. به درک واصل شدن ۳. نفله شدن، تلف شدن ۴. از کار افتادن، از حیز انتقاع ساقطشدن
بیماریفرهنگ مترادف و متضاددرد، دردمندی، رنجوری، عارضه، علت، علیلی، کسالت، مرض، مریضی، ناخوشی ≠ سلامت، صحت