متعاقبفرهنگ مترادف و متضاد۱. دنبال، دنباله، عقب ۲. درپی، درتعقیب، پیرو ۳. پشتسرهم، پیدرپی، متوالی، بهدنبالهم
مضطر گشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیچاره شدن، درمانده گشتن، ناچار گشتن ۲. گرفتار شدن، درتنگنا قرارگرفتن ۳. تهیدستشدن