دربندفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسیر، بندی، زندانی، گرفتار، محبوس، مغلول، مقید ۲. تنگ، تنگه ۳. بنبست ۴. دژ، قلعه
مقید شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گرفتار شدن، دربند شدن، درقید ماندن ۲. وابسته شدن ۳. پایبند شدن ۴. متعهد شدن
اسیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازداشت، بندی، دربند، دستگیر، زندانی، محبوس ۲. برده، بنده ۳. پابند، مقید ۴. دستخوش ۵. گرفتار، مبتلا ≠ آزاد، رها