معنی دانش پژوهی

جست‌وجوی مشابه

۱. دانشجو، فضلطلب، کمالطلب ۲. حکیم، دانا، عالم

اندیشه، بینش، حکمت، خرد، دانایی، شناخت، علم، فرهنگ، فضل، معرفت ≠ جهل

حبر، خردمند، دانشمند، عالم، فاضل، فرهیخته، محقق، ملا ≠ نادان

۱. بذر، برز، تخم، دان، مغز، هسته ۲. تا، شماره، عدد ۳. حب، حبه، ریزه ۴. آبله

۱. پژوهشگرجوینده، ، متتبع، متجسس، محقق ۲. خردمند، دانا ۳. جاسوس، منهی

۱. عارف، فیلسوف ۲. دانشپژوه، دانشمند، دانشور، عالم، فاضل، فرجاد ۳. پزشک، حکیمباشی، طبیب ۴. عاقل، فرزانه، دانا ≠ جاهل، بیمار، مریض

۱. حکمت، دانش، معرفت ۲. اطلاع، یقین ≠ جهل، نادانی

بصیرت، بینایی، خرد، آگاهی، دانش، درک، دید، شعور، شناخت، فرهنگ، فضل، کمال، معلومات، وقوف

۱. فنآوری، فنشناسی، دانش فنی ۲. صنعت، صنعتی