معنی دامنه دار | واژه یاب

جست‌وجوی هم‌آوا

۱. فراخ، گسترده، وسیع ۲. طولانی، مبسوط، مفصل

۱. دامان ۲. پایین، ذیل، زیر ۳. دامن ۴. سینهکش ۵. شمول، گستره ۶. انتها، دنباله ۷. اطراف، دوره

۱. پاچین، شلیطه ۲. حاشیه، دامنه، دامان، ذیل، زیر، طرف، کناره

۱. بذر، برز، تخم، دان، مغز، هسته ۲. تا، شماره، عدد ۳. حب، حبه، ریزه ۴. آبله

۱. جانور، جنبنده، چهارپا ۲. اسب، استر

دامنهدار، گسترده، گشاده، مشبع، مشروح، مفصل، وسیع ≠ مجمل، موجز، خلاصه

پهلو، دامنه، دامنهکوه

۱. دامنه، دامن ۲. حاشیه، کناره

۱. حیطه، دامنه ۲. احاطه، تضمن، دربرگیری، عمومیت، فراگیری، مشمول

پست، تحت، تحتانی، دامنه، دون، زیر، زیر، زیرین، فرود، فرودین، قعر، مادون، نازل ≠ بالا، فراز