دادفرهنگ مترادف و متضاد۱. انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت ۲. جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو ۳. بخشیدن، دادن، عطا کردن ≠ بیداد ۴. ستاندن، ستدن
خروشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بانگبرآوردن، خروش برآوردن، فریاد کردن، بانگزدن، فریاد زدن، داد زدن، داد کشیدن، نعره زدن، ۲. زاری کردن، ضجه کشیدن، بهفغانآمدن ۳. خروشان شدن ۴. بهتلاطمآمدن، مت
بر کشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خارج کردن، درآوردن ۲. کشیدن ۳. سر دادن، برآوردن ۴. بالا بردن ۵. ترقی دادن، بلندمرتبه گردانیدن، ارتقا مقام دادن ۶. برگرفتن، کنار زدن ۷. برافراشتن، بلند کردن ۸
تحمل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برتافتن، تاب آوردن، طاقت آوردن ۲. بردباری کردن، شکیبا بودن ۳. تن در دادن، کشیدن، متحمل شدن، خم به ابرو نیاوردن ۴. تسامحنشان دادن، تساهل کردن
مدفرهنگ مترادف و متضاد۱. بالا آمدن (سطح آبدریا) ≠ جزر ۲. اطاله، بسط، تطویل، درازا، کشش ۳. کشیدن، بسط دادن