41 مدخل
اندرون، باطن، تو، در، درون، وارد ≠ خارج
اندرونی، داخله، درونی ≠ بیرونی، خارجی
دادنامه، شکایت، شکوائیه، عرضحال
۱. عارض، متظلم ۲. مظلوم
تظلم، شکایت، فریادخواهی، مظلمه
داخل دریکدیگر، درهم، آمیخته
دادخواه، شاکی، عارض، متشکی، ستمدیده
تو، داخل، در، درون
۱. خارجشدن ≠ داخل شدن ۲. دمیدن، روییدن، سرزدن، سبز شدن