خیمه زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اردو زدن، خیمه برپا کردن ۲. استقرار یافتن، جا گرفتن، فرود آمدن، مستقر شدن، مقیم شدن، منزل کردن ۳. خیمه کشیدن
خرپشتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پشتهبزرگ، تپه، تل بزرگ، فلات، نجد ۲. خیمه، چادر ۳. ایوان ۴. طاق ۵. نوعی جوشن، زره
خیمه زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اردو زدن، خیمه برپا کردن ۲. استقرار یافتن، جا گرفتن، فرود آمدن، مستقر شدن، مقیم شدن، منزل کردن ۳. خیمه کشیدن