معنی خیزران | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

چوب، عصا، نی، نیهندی

خیرخواه، مصلح، مصلحتجو، نیکخواه، نیکاندیش، نیکسگال ≠ بدسگال

خیرخواهانه، مشفقانه، مصلحانه، نیکاندیشانه، نیکخواهانه ≠ بداندیشانه

خوشفطرتی، خیرخواهی، نیکاندیشی، نیکخواهی، نیکسگالی ≠ بدسگالی

چوبدستی، خیزران

۱. تیر، ساقه درخت، کنده ۲. ترکه، چماق، خیزران ۳. شاخه بریده درخت ۴. هیزم، هیمه

۱. بیماری، مرض، ناخوشی ۲. ورم، آسم ۳. سرسام، دوار ۴. خیزران ۵. سمی، زهردار، خطرناک، زهرناک ≠ بیزهر، غیرسمی ۶. آتش ≠ آب

خیراندیشی، مصلحتاندیشی، نیکخواهی ≠ بدخواهی

خیراندیشانه، نیکوکارانه، مصلحتبینانه، صلاحجویانه