خیالپرستفرهنگ مترادف و متضاد۱. خیالاتی، خیالاندیش، خیالباف، خیالبند، خیالساز، موهومپرست ۲. دلباخته، عاشق ۳. شاعر ≠ حقیقتگرا، واقعگرا
متوهم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گمان بردن، خیال کردن، خیالاتی شدن، وهمزده شدن، بهوهم افتادن، دچار وهم شدن ۲. ترسیدن، هراسیدن، وهم برداشتن