خفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرمیده، خسبیده، خوابیده، غنوده ≠ بیدار ۲. غافل، بیخبر، ناآگاه ۳. نهفته، به ظاهر آرام
خستهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازپاافتاده، کمتوان، فرسوده، کوفته ۲. فگار، مجروح ۳. درمانده، زله، عاجز، کسل، مانده، بیطاقت، وامانده ≠ سرحال، قبراق
خفتفرهنگ مترادف و متضاداستخفاف، افت، انفعال، سرافکندگی، تحقیر، خوارداشت، ذلت، خجالت، خواری، سبکی، سرشکستگی، بیاعتباری، شرمساری، طیره ≠ ثقل