خوبرو، خوبروفرهنگ مترادف و متضادپریچهر، پریرو، جمیل، خوبروی، خوشسیما، خوشکل، خوشگل، زهرهجبین، زیبا، صبیح، صبیحه، قشنگ، ماهسیما، مقبول، مهجبین، مهرو، مهسا، نکورو، نیکورو ≠ زشترو
خوشبرخوردفرهنگ مترادف و متضاد۱. خلیق، مردمدار، خوشگفتار ≠ بدبرخورد ۲. خوشمحضر، خوشمعاشرت، نیکمحضر، معاشرتی ≠ بدمحضر، بدمعاشرت
خاصهفرهنگ مترادف و متضاد۱. صفت خاص، مخصوص، ویژه ۲. مخصوصبیگانه، غریبه ۳. خلق، خوی، داب، سجیه، طبیعت، عادت ۴. شیعه ≠ سنی، عامه ۵. برگزیده
بر داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. با خود بردن، همراه بردن ۲. اخذ کردن، گرفتن ۳. برداشت کردن ۴. برطرف کردن، از بین بردن ۵. ازاله کردن، زایل کردن ۶. بلند کردن، دزدیدن، ربودن، کش رفتن ۷. برچیدن،
ترفعفرهنگ مترادف و متضاد۱. برتری جستن ۲. خودرا برتر پنداشتن، خود را برتر گرفتن ۳. برتریداشتن، برتر بودن، سر بودن
خوبیفرهنگ مترادف و متضاد۱. احسان، بخشش، بر ۲. خوشی ۳. خیر، صلاح ۴. لطافت، مرغوبیت ۵. نیکویی، نیکی ≠ بدی ۶. حسن، جمال، زیبایی، قشنگی ≠ زشتی ۷. لطف، عنایت