خویشفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشنا، خودی، خویشاوند، قریب، قوم، کس، منسوب، نزدیک، وابسته ۲. خود، نفس ≠ غریبه، ناآشنا
خویشتنستافرهنگ مترادف و متضاد۱. خودستا، لافزن، خودمنش، خویشتنبین، متکبر، مغرور ≠ غیرستا ۲. تمواضع، فروتن، شکستهنفس
خویشتنستاییفرهنگ مترادف و متضاد۱. خودستایی، لافزنی، خودمنشی، خویشتنبینی، تکبر، غرور ≠ غیرستایی ۲. تواضع، فروتنی، شکستهنفسی