خانفرهنگ مترادف و متضاد۱. خانه، سرا، منزل ۲. کاروانسرا ۳. مرحله، منزلگاه ۴. امیر، میر، فئودال، رئیس، رئیس ایل، بزرگزاده، ایلبیگ ۵. لقبیاحترام آمیز، رئیس ایل ۶. کندو ۷. شیارهای درون لو
خودستایی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. رجز خواندن، لاف زدن، رجزخوانی کردن، خود را ستودن، خودنمایی کردن، از خود تعریف کردن ۲. کبر ورزیدن، تبختر فروختن
متحمل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحمل کردن، بردباری کردن، شکیبایی ورزیدن ۲. اعتنا کردن، توجه کردن، بهروی خود آوردن ۳. دستخوش شدن، دچار شدن
متصرف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهچنگ آوردن، به دستآوردن، بهتصرفخود درآوردن ۲. متملک شدن، تصاحب کردن ۳. در اختیار خود درآوردن، در اختیار گرفتن ۴. آرمیدن، همبستر شدن، جماع کردن