11 مدخل
۱. دم ۲. خوناب، خونابه
کشتن، کشتار کردن، خونریزی کردن
قربانی کردن، کشتن، ذبح کردن
خون گریه کردن، زاریدن
۱. مربوط به خون ۲. خونین، آغشته به خون ۳. قاتل، کشنده
۱. خونآلود، خونآلوده، خونبار، خونی، آغشته به خون ۲. زخمین
۱. خون، دم ۲. کینه ۳. انتقام، خونخواهی، کینخواهی، کینهکشی
۱. خون ۲. زالو، لو