خوشبو، خوشبوفرهنگ مترادف و متضادبویا، دماغپرور، شمیم، طیب، عنبرشمیم، شمیمناک، عاطر، عطرآگین، عطرآلود، عطرآمیز، معطر ≠ بدبو
خوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوب، نیکو، نیک ≠ بد ۲. خشنود، خوشحال، خوشدل، شاد، شادمان، مبتهج، مسرور ≠ ناخوش، ناشاد ۳. باصفا، خرم، مصفا، نزه ≠ بیصفا، بیطراوت ۴. شیرین، نغز ۵. آسوده، بیخیا
توکلفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعتماد، پشتگرمی، تسلیم ۲. بهدیگری اعتماد کردن ۳. تفویض کردن (امر به خداوند)، کار خود به خداواگذاشتن، واگذاردن
توکل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعتماد کردن، ۲. وکیل قرار دادن، وکالت دادن ۳. تفویض کردن (امر به خداوند)، کار خود به خداواگذاشتن، به امید خدا بودن