معنی خوردی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. طفولیت، کودکی، بچگی، خردسالی ۲. کوچکی، ریزی، ریزنقشی ۳. حقارت ۴. کمی

۱. آشنا، خویش ≠ اجنبی، بیگانه، غریب، غیر، ناآشنا ۲. انانیت، انیت ۳. آشنایی ۴. خودمانی، صمیمی

تعاون، معاضدت، همکاری، همیاری

باردان، جامهدان، خرج، توبره، جوال، خرجینه، خورجینه، کیسه

۱. برونی، بیرونی، ظاهری ≠ داخلی، درونی ۲. اجنبی، بیگانه، غریب، غریبه ≠ آشنا، خودی، هموطن ۳. برونمرزی ۴. پیرو فرقه خوارج

خورجین، کولهبار

باردان، جامهدان، خرج، توبره، جوال، خرجینه، خورجینه، کیسه

انانیت، خودی

بچگی، خردی، صباوت، صغر، طفولیت، کودکی ≠ کهولت

خردسالی، خردی، کمسالی، کوچکی، کودکی ≠ کبر