معنی خودسوزی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

خود را به آتش کشیدن، خویشتنسوزی کردن، خود را آتش زدن

۱. خویشتنسازی ۲. تزکیه، تهذیب

۱. انتحار کردن، خود را کشتن، خودسوزی کردن ≠ قتل نفس کردن ۲. نسلکشی کردن

آرایش، بزک، ظاهرسازی، خودسازی

خودآرا، خودساز، خودستا، متظاهر

۱. جوشزدن، خودخوری کردن ۲. خشمگین شدن، عصبانی شدن

۱. جوش زدن، شور زدن، بیتابی کردن، کمطاقتی کردن ۲. حرص خوردن، خودخوری کردن ۳. تلاشفوقالعاده کردن، تقلا کردن