معنی خودرو | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

اتومبیل، کامیون، ماشین، موتور

۱. هرز، نکاشته ۲. پرورشنیافته، نافرهیخته، تربیت نشده، تربیتنیافته ۳. علف هرز، گیاه وحشی، هرزهگیاه ۴. هرزه ۵. تعلیم نیافته، نامودب

پریچهر، پریرو، جمیل، خوبروی، خوشسیما، خوشکل، خوشگل، زهرهجبین، زیبا، صبیح، صبیحه، قشنگ، ماهسیما، مقبول، مهجبین، مهرو، مهسا، نکورو، نیکورو ≠ زشترو

جمال، خوشگلی، زیبایی، صباحت، قشنگی، ملاحت ≠ زشترویی

خودبین، خودپسند، خودرای، متفرعن، متکبر، مختال، مدمغ، مستبد، معجب، مغرور ≠ غیرخواه

تکبر، خودرایی، خودبینی، غرور، کبر، نخوت ≠ غیرخواهی

۱. بیحال، سست، کسل ۲. متحیر، حیران، حیرتزده، سرگشته ۳. پردهنشین

خودرو، سواری، ماشین، موتور

زرهپوش، خودرو سنگیننظامی (مهز به توپ و مسلسل)

۱. خودرو، ماشین ۲. موتورسیکلت ۳. انجین، مکینه، نیروی محرکه

۱. روشن وخاموش کردن (چراغ خودرو)، علامت دادن، چراغ دادن ۲. چشمک زدن، اشاره کردن

۱. راکب، مسافر(خودرو، اتوبوس، کشتی، هواپیما) ≠ راننده ۲. خلبان ۳. ناخدا، کاپیتان کشتی