معنی خواهر | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آباجی، اخت، باجی، دده، همشیره ≠ برادر

۱. پست، توسریخور، حقیر، خفیف، دنی، ذلیل، زبون، سرافکنده، سقط، فرومایه، متذلل، محقر ≠ عزیز ۲. بیمقدار، بیارزش، بیقدر ۳. بیمصرف، مهمل

تحقیر کردن، توهین کردن، حقیرشمردن، کوچک شمردن ≠ بزرگ شمردن، تعظیم کردن

۱. ذلیل شدن، بهذلت افتادن، پست شدن، حقیر شدن، احساسحقارت کردن، زبون گشتن ≠ عزیز گشتن، عزیزشدن ۲. بیارزش شدن، بیقدر شدن ۳. بیاهمیت شدن ≠ مهم شدن

۱. تحقیر کردن، اهانت کردن ۲. به ذلت کشاندن، ذلیل کردن ۳. بیقدر کردن، بیارزش کردن

آذوقه، ارزاق، توشه، خوراک، خوراکی، طعام، قوت، ماکول

برادرانه ≠ خواهروار

۱. خواهر مادر ≠ خال، خالو، دایی، عم، عمو، عمه ۲. لک، لکه ۳. تکخال

۱. برادروار ≠ خواهرانه ۲. دوستانه، مودتآمیز

آبجی، اخت، خواهر، دده، شاباجی، همشیره ≠ برادر، داداش

آباجی، باجی، خواهر، همشیره ≠ برادر، داداش