خوابفرهنگ مترادف و متضاد۱. احلام، چرت، خفتن، رویا، قیلوله، نوم، هجوع ≠ بیداری ۲. پرز ۳. غفلت ≠ هشیاری ۴. بیخبر، غافل
خرابفرهنگ مترادف و متضاد۱. مخروب، منهدم، ناآباد، ویرانه، ویران ≠ آباد، ۲. نابسامان، اوراق، اسقاط ≠ سالم ۳. خرست، طافح، لایعقل، مست ≠ هشیار ۴. تباه، ضایع، فاسد، معیوب ۵. بایر، لمیزرع ≠
خراب شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ویرانشدن، مخروبه شدن، منهدم شدن ۲. از کارافتادن ۳. مست شدن، لایعقل شدن ۴. گندیدن، فاسد شدن، متعفن شدن ۵. بد شدن، نامطلوبشدن ۶. منحرف شدن، بدکاره شدن ۷. رسواش
خراب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تخریب کردن، ویران ساختن ≠ آباد کردن، ساختن، تعمیر کردن، مرمت کردن ۲. از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ≠ بهکار انداختن، روبهراه کردن ۳. تباه سا
خواباندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خواب کردن ۲. خوابانیدن ≠ بیدار کردن ۳. از کار انداختن، تعطیل کردن، راکد کردن ۴. باز داشتن، واداشتن ۵. آرام کردن، فرو نشاندن ۶. از کارانداختن، راکد کردن ۷. بس