خوابیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خسبیدن، خفتن، غنودن به خواب فرو رفتن، لالا کردن، لالائی کردن، ≠ بیدار شدن ۲. دراز کشیدن ۳. تعطیلشدن، راکد شدن، متوقف گشتن(کار، فعالیت) ۴. کاهش یافتن، فرونشست
خفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرمیده، خسبیده، خوابیده، غنوده ≠ بیدار ۲. غافل، بیخبر، ناآگاه ۳. نهفته، به ظاهر آرام