معنی خم خام | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

ملا، روحانی، ربانی، (درمذهب یهود) ≠ کشیش، اسقف، پیشوایمذهبی مسیحی

۱. شرابخانه، میخانه، میکده ۲. خمکده، خمستان، شرابکده ۳. رسومات

۱. انحنا، خمیدگی، قوس ۲. کج، کجی، اعوجاج، مقوسگونه، ناراستی ≠ راستی ۳. پیچ، تاب، شکن، شکنج ۴. خن، خانه(زمستانی)

خمره، خنب، دن، خمب

۱. دولا شدن ۲. خمیده شدن، انحنا یافتن، خمیدن ۳. خماندن، کج کردن، خمیده کردن

۱. خام، نارسیده، نارس، نرسیده ۲. خم، خمیده ۳. درهم، ژولیده ۴. آبکند، سیلگاه، مسیل ۵. جا، مقام، مکان

خمخانه، خمستان، شرابخانه، شرابکده، رسومات

خرابات، خمخانه، رسومات، شرابکده، میخانه، میکده

خرابات، خمخانه، رسومات، شرابخانه، میخانه، میکده

خرابات، خمخانه، شرابخانه، شرابکده، میکده ≠ مسجد