معنی خمار شکستن

جست‌وجوی مشابه

بادهفروش، شرابفروش، میفروش

۱. مخمور، میزده، نشئه، نیمهمست ۲. ملالت هستی، خمارزده ۳. ملول، رخوتزده، کسل، بیحال، رخوتناک

۱. خاربن، خلنگ ≠ گل، گلبن ۲. خاشاک، خس، خسک ۳. شوک، غاز ۴. تیغ ۵. سنگ خارا، خارا ۶. گیر

مخموری، میزدگی

کمان

خمار، خمارآلود، خمارزده، شرابزده، مخمور، میزده

خمار، سرمست، لول، مخمور، مست، ملنگ، نشئه

خراباتی، خمار، میفروش

خراباتی، خمار، شراب فروش، میخانهدار، میخانهچی

۱. مست شدن ۲. خمار شدن، خمارآلوده شدن