خمفرهنگ مترادف و متضاد۱. انحنا، خمیدگی، قوس ۲. کج، کجی، اعوجاج، مقوسگونه، ناراستی ≠ راستی ۳. پیچ، تاب، شکن، شکنج ۴. خن، خانه(زمستانی)
خم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دولا شدن ۲. خمیده شدن، انحنا یافتن، خمیدن ۳. خماندن، کج کردن، خمیده کردن
خمارفرهنگ مترادف و متضاد۱. مخمور، میزده، نشئه، نیمهمست ۲. ملالت هستی، خمارزده ۳. ملول، رخوتزده، کسل، بیحال، رخوتناک