معنی خلیلی مرو | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

حبیب، دوست، رفیق، محب، ولی، یار ≠ عدو

۱. بس، بسی، بسیار، جزیل، زیاد، کثیر، وافر، بینهایت، بغایت، فراوان ≠ اندک ۲. شماری، عدهای، گروهی ≠ کم، قلیلی

۱. پوچ، پوک، تهی ≠ پر، سرشار ۲. تخلیه ۳. آزاد، رها ≠ اشغال ۴. بیسکنه ۵. بلاتصدی، بلامتصدی ۶. بری، عاری، فارغ ۷. صرف، محض ۸. خلوت، خلوتگاه ≠ شلوغ

گزافه گفتن، لاف زدن، دروغ گفتن

۱. تهی شدن ۲. تخلیه شدن ≠ بارگیری شدن، بار زدن ۳. خلوتشدن

بسیار، خیلی، زیاد، فراوان ≠ کم، اندک

۱. خلیل، دوستدار، دوست، رفیق، محب ۲. محبوب، معشوق، یار ≠ دلازار، رقیب ۳. ولی ≠ عدو، دشمن

آشنا، حبیب، خلیل، دمساز، دوستدار، رفیق، صحابه، صدوق، صدیق، محب، محبوب، محبوبه، مصاحب، معاشر، معشوق، ولی، همراه، همنشین، یار ≠ دشمن، عدو

اندکی، کمی، مقداری ≠ خیلی

۱. بسیار، خیلی، زیاد ۲. عام، عمومی، همگانی، همگانی ≠ جزیی