خلاص کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نجاتدادن، رهاندن، آزاد کردن، رهانیدن ≠ گرفتار کردن ۲. اعدام کردن، کشتن ۳. آسوده کردن، خلاصی بخشیدن، خلاصی یافتن
خاصه خرجی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تبعیض قائل شدن، خاصهبخشی کردن، استثناءگذاشتن، مرحج دانستن ۲. ولخرجی کردن، خاصه و خرجی کردن
خلاصهفرهنگ مترادف و متضاداجمال، اختصار، القصه، برگزیده، منتخب، باری، به هر حال، ایجاز، بالاجمال، چکیده، زبده، شمه، کوتاه، گزیده، ماحصل، مجمل، مختصر، ملخص، موجز ≠ تفصیل
خاصه خرجی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تبعیض قائل شدن، خاصهبخشی کردن، استثناءگذاشتن، مرحج دانستن ۲. ولخرجی کردن، خاصه و خرجی کردن
مختصر کردنفرهنگ مترادف و متضادکوتاه کردن، خلاصه کردن، تلخیص کردن ≠ مطول کردن، اطناب دادن، طول و تفصیل دادن
تلخیصفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجمال، اختصار، ایجاز، خلاصه، ۲. خلاصهنویسی، خلاصهگویی، کوتاهسازی، مجمل ۳. خلاصه کردن، مختصر کردن ≠ تطویل، اطناب
خلاص کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نجاتدادن، رهاندن، آزاد کردن، رهانیدن ≠ گرفتار کردن ۲. اعدام کردن، کشتن ۳. آسوده کردن، خلاصی بخشیدن، خلاصی یافتن