خراشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خراش دادن، زخم کردن، مجروح ساختن، مجروح کردن ۲. تراشیدن، زدودن، ستردن، محو کردن ۳. خاریدن ۴. خدشهدار کردن، مخدوش کردن
خراشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خراش دادن، زخم کردن، مجروح ساختن، مجروح کردن ۲. تراشیدن، زدودن، ستردن، محو کردن ۳. خاریدن ۴. خدشهدار کردن، مخدوش کردن
چالشفرهنگ مترادف و متضاد۱. خرامیدن، خرامش، نازخرامی ۲. تکبر، غرور ۳. جولان ۴. جنگ وجدال، زدوخورد، کشمکش ۵. تلاش، مبارزه ۶. مساله، موضوع ۷. مباشرت، هماغوشی